درست است که ما غریزه ای در وجود خود داریم و از دنبال کردن خبرها خوشمان می آید و ت و جامعه و رسانه ها ما را هرچه بیشتر به دنبال کردن این اخبار تشویق می کنند ولی در واقع این ذهن ماست که در آخر تصمیم میگیرد که چه برداشتی کند چون با تکرار کردن زیاد، این موضوع  به صورت عادت برایمان شده که به طور خودکار ظاهر نگر باشیم.
(ظاهر نگر بودن طیف است و عددی بین بینهایت منفی تا بینهایت مثبت می باشد و درصد ظاهر نگری برای هر کس میتواند متفاوت باشد و فقط خود شخص میتواند درباره خود سخن بگوید.)

حال سوال این است که چگونه میتوانیم ظاهر نگر نباشیم؟


قدم اول این است که متوجه این موضوع شویم که ما چقدر ظاهر نگر هستیم و آیا ظاهر نگر بودنمان تاثیری بر روی زندگیمان گذاشته است؟
قدم بعدی این است که عواملی که ظاهر نگری مارا تشدید میکنند را برای مدتی کنار بگذاریم و یا با آگاهی به این موضوع که شاید واقعا چیزی که میبینیم، کاملا صد درصد ماجرا نیست!،  رو برو شویم.

اگر اخبار میشنویم که صرفا عددی به ما گفته میشود، هیچ گاه عدد ها را تنها بررسی نکنیم، حتما عدد ها را معنا دار کنیم و بدانیم که عددها همه نسبی هستند و فراموش نکنیم که عامل ایجاد کننده یک تیتر خبری  کسب درآمد نیز میباشد.

حتما در تصمیم گیری ها برای برداشت هایمان از اتفاقات بهترین حالت و بدترین حالت را بررسی کنیم و حالت میانگین را برای تصمیم مان درنظر بگیریم ( خوش بین باشیم ولی قرار نیست خوش خیال باشیم).

برای برخورد با صحنه ای اگر میخواهیم که صد درصد واقعیت را ببینیم باید تمرین کنیم تا پیش فرض های ذهنیمان را کاملا کنار بگذاریم و با دقت به موضوع نگاه کنیم.

فراموش نکنیم ک واقع گرایی امید به زندگیمان را بیشتر میکند چرا که  ذهنمان دست اشخاص دیگر نیست و احساس میکنیم که روی زندگیمان کنترل داریم و یادمان باشد که یک فرد ظاهرنگر در اکثر مواقع مورد سواستفاده قرار میگیرد.

تا میتوانیم اطلاعات و دانش خودمان را افزایش دهیم و از افراد سوال بپرسیم و جواب ها را ادغام کرده و نتیجه گیری کلی را برای خودمان نگه داریم و بدانیم که انسان های ظاهرنگر فقط به دانش های شخصی خودشان تکیه میکنند.

و در آخر بدانیم که واقعیت پروری نوعی مهارت است و با تمرین و تکرار میتوانیم در هر لحظه درصد بیشتری از واقعیت را ببینیم.


درست است که انسان هیچ گاه نمیتواند کامل واقع بین شود و ورای هر چیزی را ببیند ولی ما معتقدیم که جهانی مستقل از فهم انسان وجود دارد و فهم انسان می‌تواند کاشف پاره‌ای از امور در عالم خارج باشد.

و بدانیم که حقیقت و واقعیت باهم متفاوت است ریشه کلمهٔ حقیقت، «حق» و به معنای راستی و درستی است و ریشهٔ کلمهٔ واقعیت، «وَقَعَ» به معنای رویدادن یا اتفاق افتادن است. حقیقت، اشاره به ماهیت راست و درست و صحیح دارد و واقعیت اشاره به امور عینی یا اموری که اتفاق می‌افتند.



{سخن ما در این پست جدا از مکتب واقع گرایی بوده ولی نقطه اشتراکاتی هم داشته ایم}

 
حتما نظراتتون را با ما به اشتراک بگذارید

پایان 

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

محصولات ارگانیک ارگا فلات کویر بهترین آهنگ های محلی استدیو آنلاین طراحی زوم گرافیک Megan خط خطی های یک serek السلام علیکم یا اولیا الله اسرار چشم و جذابیت سایت رسمی خسرو یاوری